**مرواریدی در صدف**





نويسندگان

لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مرواریدی در صدف و آدرس hejab55.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







لوگوي دوستان


گردان سایبری خیبر


دایرکتوری ارزشی نویسان


برچسب‌ها:
پنج شنبه 30 بهمن 1393برچسب:, .:. 14:1 .:. مبینا ورمزیار


برچسب‌ها:
پنج شنبه 30 بهمن 1393برچسب:, .:. 13:19 .:. مبینا ورمزیار

روزهای عجیبی شده.زمانه الک برداشته و سخت در حال الک کردن است.

لحظه ای هم صبر نمی کند!

یک روز «چادر» را  الک کرد

و امروز دارد «چادری ها » را الک می کند!

بانوی چادری،دانه های الک زمانه ریز است.

مبادا حیا و نجابت و عفتت الک شود

و تو بمانی ...

حواست باشد.


برچسب‌ها:
29 بهمن 1393برچسب:, .:. 17:34 .:.

ارزش چادرم را زمانی فهمیدم که راننده تاکسی مرا خانم صدا زد و دیگری را خانومی !!!


برچسب‌ها:
چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:, .:. 1:13 .:. مبینا ورمزیار

دختر با حجاب ...

 

آرام از کنارت می گذرد.بی صدا...بدون جلب توجه...سیاهی رنگ اوست و بو نداشتن ویژگی او...صورتش را نمی بینی اما در

مقابل اویی.

اوست که با سکوت،با تو حرف می زند وبه تو می آموزد...اگر اهلش باشی.

در اوج کرامت است و تندیس متانت...

نزدیک؛اما دور از دسترس...بی عشوه ولی دلربا...اوست معلم وقار در قله بی نیازی...

هر خار و خسی عاشقش نمی شود و زیبایی اش را هر دلی لمس نمی کند...

او پیش از انتخاب شدن،انتخاب می کند و پیش از معشوق شدن،عاشق می شود...

با زیرکی گوی عقل را از کنار دیو هوس می رباید...

او همان دختر عفیف و در پس پرده حجاب است.


برچسب‌ها:
چهار شنبه 29 بهمن 1393برچسب:, .:. 1:1 .:. مبینا ورمزیار


برچسب‌ها:
سه شنبه 28 بهمن 1393برچسب:, .:. 17:0 .:. مبینا ورمزیار

گفتم چادرت کو؟

گفت : خاک و چروک شد،برداشتمش.

ناگهان بدنم لرزید

اشک از چشمانم سرازیر شد

گفت : چه شده؟

گفتم یاد چادر خاکی زهرا افتادم 

بین در و دیوار می سوخت ولی چادرش زمین نماند

بی بی چه خوب که نیستی در این زمانه ... که ببینی بدحجابی اسمش شده روشن فکری !!!!


برچسب‌ها:
سه شنبه 28 بهمن 1393برچسب:, .:. 14:22 .:. مبینا ورمزیار


برچسب‌ها:
دو شنبه 27 بهمن 1393برچسب:, .:. 15:12 .:. مبینا ورمزیار

هر چه بیشتر به شاخ و برگ گل نظاره می کرد،بیشتر محو زیبایی اش می شد.

دستش را دراز کرد تا در اختیار بگیرد...

ولی خارها مزه درد را به او چشاندند تا دریابد

«اگر حفاظی برای گل نبود،چنین با طراوت و زیبا نمی ماند»


برچسب‌ها:
دو شنبه 27 بهمن 1393برچسب:, .:. 14:58 .:. مبینا ورمزیار

از صبح تا شب هر چه داشت می فروخت.

مشتری هایش هم همه راضی بودند.

حراج می کرد : ایمان × عفت × نجابت و  حیا  را ...

           چه بد معامله ای ...


برچسب‌ها:
دو شنبه 27 بهمن 1393برچسب:, .:. 2:13 .:. مبینا ورمزیار


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 19:11 .:. مبینا ورمزیار

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)می فرمایند:

چه خوب فرزندانی هستند دختران با حجاب.هر کس یکی از آن ها را داشته باشد،خداوند آن را برای وی پوششی از آتش دوزخ قرار می دهد و هر کس دو تا داشته باشد،خداوند به خاطر آنان او را وارد بهشت می سازد و اگر سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد،جهاد و صدقه ای استحبابی از او بر می دارد.


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 19:5 .:. مبینا ورمزیار

باید روی خودمان کار کنیم! خودی که برای خدا نباشد ... بی خودی است!

مراقب بار آخر هایی باشیم که ... بار آخرت مان را زیاد می کند...!


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 18:56 .:. مبینا ورمزیار

جانبازی است برای خودش این چادر من !

در برابر ترکش های نگاه های مسموم تکه تکه می شود!

                      اما تسلیم هرگز!


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 4:57 .:. مبینا ورمزیار

حجاب یعنی به جای شخص،شخصیت را دیدن.

حجاب یعنی به همه نامحرمان و ظاهر بینان «نه»گفتن.

حجاب آوای ملکوتی جمال طلبی معنوی است.

حجاب تلالو شبنم بر چهره زیبای گل است.

حجاب تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت است.


برچسب‌ها:
یک شنبه 19 بهمن 1393برچسب:, .:. 11:26 .:. مبینا ورمزیار

روزگاری شهر ما ویران نبود                            دین فروشی این قدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی و عرفان نبود                     هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود                        رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

مرجعیت مظهر تکریم بود                               حکم او را عالمی تسلیم بود

                                                     اینک اما ...

                           پشت پا بر دین زدن آزادگی است

                          حرف حق گفتن عقب افتادگی است

آخر ای پرده نشین فاطمه                            کی رسی بر داد دین فاطمه

                               « اللهم عجل لولیک الفرج»


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 3:24 .:. مبینا ورمزیار

خواهرم!!

 

حجاب تو دژی است که نه تند باد ها و نه آذرخش های بیگانگان نتوانند تکانش دهند.

نه به سان برگ نازکی که به هر سویی نوسان کند.

خوشا مهربانان که گوهر روح شان را با زیبایی های حقیقی صیقل می دهند.

خوشا پاک دلان که خود را با قطرات زلال ایمان شست و شو می دهند و در دام مرداب خوف انگیز جلوه گری گرفتار نمی

گردند.

زیبای من!

 

طنازی روح تو را سیراب نمی کند.

شگفت انگیز ترین چیز این است که تو به گونه ای در زمین گام برداری که گوهر روحت ناشناخته بماند و کسی را توان دست

یافتن به گوهر پاک تو نباشد.


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 3:12 .:. مبینا ورمزیار

دختری یک تبلت خریده بود.

پدرش وقتی تبلت را دید،پرسید:وقتی آن را خریدی اولین کاری که کردی چه بود؟

دختر گفت:روی صفحه اش را با برچسب ضد زخم پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.

پدر:کسی مجبورت کرد این کار را بکنی؟

دختر: نه!!

پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟

دختر:نه پدر،اتفاقا خود شرکت توصیه می کند که از کاور استفاده کنیم.

پدر:چون تبلت زشت و بی ارزشی بود این کار را کردی؟

دختر:اتفاقا چون دلم نمی خواهد ضربه ای به آن بخورد و از ارزشش کم شود،این کار را کردم.

پدر:کاور که کشیدی زشت شد؟

دختر:به نظرم زشت نشد.ولی اگه زشت هم می شد به حفاظتی که از تبلتم می کند می ارزد.

پدرنگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت و گفت:«حجاب»یعنی همین ...


برچسب‌ها:
یک شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, .:. 6:30 .:. مبینا ورمزیار

مادر به عنوان الگوی عملی و تاثیرگذار،روی شخصیت و طرز تفکر فرزندان به ویژه دختران،نقش نمادین دارد و رفتار،کردار و پندار او مستقیما در فرآیند رشد و تکوین،تعیین کننده است.در جوامع اسلامی که حتی مردان بزرگ از دامن آنان به معراج می روند.

امام خمینی (ره) نیز در خصوص میزان نفوذ و تاثیر تربیتی مادران در شخصیت کودکان می فرمود:((سعادت بچه ها از دامن مادر شروع می شود.آن قدری که اخلاق مادر در بچه و کودک نورس تاثیر دارد و به او منتقل می شود،از دیگران عملی نیست.مادرها مبدا خیرات هستند و اگر خدای نخواسته مادرانی باشند که بچه ها را بد تربیت کنند،مبدا شرورند.یک مادر ممکن است یک بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات بدهد و ممکن است بد تربیت کند و موجب هلاکت امت بشود.))


برچسب‌ها:
یک شنبه 24 بهمن 1393برچسب:, .:. 12:46 .:. مبینا ورمزیار


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 2:36 .:. مبینا ورمزیار

مرا از سرزنش های دوستان،

و یا به سخره گرفتن های توی خیابان،

و حتی دهن کجی های بعضی استادان،

               باکی نیست.

این ها چه می دانند در لا به لای مناجات،بهترین بنده خدا بودن چه لذتی دارد ...

دعای پیامبر نور و رحمت:(پروردگارا !! زنانی که خود را پوشیده نگه می دارند،مشمول رحمت و غفران خود بگردان.)


برچسب‌ها:
یک شنبه 24 بهمن 1393برچسب:, .:. 12:6 .:. مبینا ورمزیار


برچسب‌ها:
یک شنبه 26 بهمن 1393برچسب:, .:. 2:7 .:. مبینا ورمزیار

چادر مشکی تو برایت امنیت می آورد.خیالت راحت ،گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند ...


برچسب‌ها:
یک شنبه 17 بهمن 1393برچسب:, .:. 10:5 .:. مبینا ورمزیار

سلام به همه دوستان عزیز.12 بهمن سالروز ورود امام خمینی (ره) به کشور عزیزمون ایران رو به همه مردم کشورم تبریک میگم.


برچسب‌ها:
یک شنبه 11 بهمن 1393برچسب:, .:. 20:50 .:. مبینا ورمزیار


برچسب‌ها:
یک شنبه 17 بهمن 1393برچسب:, .:. 14:40 .:. مبینا ورمزیار

 

ماجرای مادری که قبل از انقلاب بی حجاب بود ولی به خواست خدا فرزندش به راه راست هدایت شد و مادر با توجه به وصیت پسرش دیگر حجابش را فراموش نکرد.

زن بد جور بی حجاب بود.در خیابان و مهمانی و ... با لباس های زننده می رفت در این میان پسرش از همان کودکی نگاه بدی به این نوع پوشش او داشته بود.وقتی بو هایی از انقلاب آمد پسرش به سمت انقلاب روان شد.خودش هم زیاد به پسرش دقت نمی کرد،که کی خانه می آید وکجا می رود و اعلامیه های همراهش چیست؟ و ... خلاصه کار به کار او نداشت و بیشتر به فکر جلب توجه نمودن خودش بود تا اینکه خبر رسیدن امام آمد و پس از آن هم با پیروزی انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی ،فضای قبل انقلاب برایش 180 درجه تغییر کرد.حالا دیگر مجبور شده بود چادر سر کند و مانند دیگر خانم ها حیا و عفت خودش را رعایت کند تا اینکه جنگ شروع شد .شاید یک یا دو ماه از شروع جنگ گذشته بود که پسرش هم خواست به جبهه برود.ابتدا پدرش خیلی ناراحت بود ولی پسر سرش پر بود،علم و استدلال هایی از جنس شهید مطهری که در این چند سال بی خیالی مادرش کسب کرده بود.با حرف های پر مغز و محتوا پدرش را راضی کرد و حالا مانده بود مادرش.مادرش گریه می کرد و می گفت:(چرا می خوای بری این همه آدم که دارن میرن کافی هست.آزادی ما رو که ازمون گرفت حالا نو بت جوون هامونه!!؟؟).پسر گفـت:(مادر جان تو بعدا معنی آزادی رو می فهمی ) و خیلی آرام رفت تو اتاقش.مادر شب را بیدار موند که سرش از خانه نرود اما نشد او کارش را خوب بلد بود و می دانست چه باید انجام دهد.آرام وسایلش را برداشت و  وقتی که مادرش خواب بود سریع از خانه بیرون رفت و صبح زود هم همراه اتوبوس راهی خرمشهر شد.

مادر صبح از خواب بیدار شد و سریع به اتاق پسرش رفت،بله او رفته بود.به سمت اتاق خودش دوید تا همسرش را بیدار کند.او هم حیران بود اما بعد از مدتی گفت:(خانم اون راه درست و منطقی خودش را انتخاب کرده،بذار راحت باشه.) سه ماهی گذشت و مادر همه اش توی خونه بود تا کمیته و بسیج خبری از بچه اش بیارن.تا اینکه یک روز صدای ماشینی رو شنید.بعد از اون صدا در خانه شان به صدا در آمد و وقتی در را باز کرد دو مرد میانسال را دید که جعبه ای در دست داشتند آن ها که فکر نمی کردند مادر به جلوی در بیاید خشک شان زده بود.مادر هم از نوع نگاه شان چیزی فهمیده بود.خودش سکوت را شکست و گفت:(هان ،چی شده؟از پسرم خبر آوردین؟نکنه اون رو غذای عراقی ها کردین و الان می خواین جنازه تیکه پارشو به من بدین؟) این حرف ها را که می زد ،اشک از صورتش جاری شد و بعد با صدای بلند و بغض آلودی گفت:(برید گم شید.شما خودتون سالم هستید و فقط بلدین جوونای پاک مردم و به کشتن بدین.) یکی از جوان ها با اینکه به او توهین شده بود با لحن مهربانی گفت :(مادرم باشه.حرف شما درست اما بدون شهادت لیاقت می خواد که ما نداریم.این وصیت نامه و وسایل پسر تون هست که برای شما آوردیم.) جوان در حالی که زن روی زمین نشسته بود و داشت گریه می کرد جعبه را کنارش گذاشت و سوار ماشین شد ولی هنوز ماشین حرکت نکرده بود که گفت:(مادر حلالمون کن.)

بعد از مراسم تدفین پسرش به خانه آمد.خواهر و برادرهایش هم آمده بودند توی اون بی حالی یادش اومد که هنوز وصیت نامه پسرش را نخوانده است.سمت جعبه رفت و وصیت نامه را باز کرد.بعد از مدتی شروع به گریه کرد.پسرش این طور نوشته بود:(سلام مادرم.دوست داشتم وصیتم حرف هایی نگفته باشد که مدت ها وقت نشده بود در رابطه با آن ها با شما صحبت کنم.مادرم حجابت یادت نرود،بدان اگر همان روز اولی که من به سمت جبهه ها رفتم فقط به خاطر این بود که از چادر و حیایی که به سختی در جامعه درست شده بود،به سختی نگهداری شود.بدان من وتمام کسانی که به جنگ آمده ایم دوست داشتیم تا حجاب شما خوب و درست حفظ شود.مادرم بدان که این عشق به راه و سیره امام بود که ما را به اینجا کشاند تا در مقابل دشمن بایستیم ، چرا که او مردی بود که بهتر از آن را تا به حال در زندگی خودم ندیده بودم.مادرم خواهش من از تو این است که حجابت را هیچ وقت فراموش نکنی ...

و مادر بعد از آن روز دیگر حجابش را هیچ وقت فراموش نکرد.

 


برچسب‌ها:
یک شنبه 9 بهمن 1393برچسب:, .:. 16:4 .:. مبینا ورمزیار

 

22بهمن روز پیروزی انقلاب اسلامی رو به تمام ایرانیان تبریک میگم.


برچسب‌ها:
شنبه 22 بهمن 1393برچسب:, .:. 11:38 .:. مبینا ورمزیار


درباره وبلاگ

حجاب ،مانند چادری بود که پشت در خانه سوخت، ولی ازسرفاطمه (س)نیفتاد. یادمان باشد فاطمه تنها 18 سال داشت! *ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است / ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.* به وبلاگ من خوش آمدید.من مبینا ورمزیار هستم از دبیرستان استعدادهای درخشان متوسطه اول شهرستان دورود. این وبلاگ به منظور ترویج استفاده از برترین پوشش ها (چادر) و حجاب اسلامی ایجاد شده است.حجاب،صدفی بر گوهر وجود

برچسب‌ ها

آرشيو مطالب
لوگوي ما
**مرواریدی در صدف**

امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 27
بازدید هفته : 173
بازدید ماه : 1314
بازدید کل : 365851
تعداد مطالب : 190
تعداد نظرات : 58
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


بسم الله الرحمن الرحیم «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا : و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست » با عرض سلام.این وبلاگ تقدیم میشه به ساحت مقدس امام زمان (ع).امیدوارم ازاین وبلاگ نهایت استفاده رو ببرین.انتقادات وپیشنهاداتون رو برای من در نظرات بزارین.متشکرم.


طراح قالب

گردان سایبری خیبر